وقت اضافه آورده بودم، داشتم مجله موفقیت آقای حلت رو که ارادت خاصی هم به ایشون دارم همینجور نگاه میکردم ، که به یک مقاله ای برخورد کردم که واقعا احساسم اینه که اگه واقعا ما بتونیم درک درستی از زندگی داشته باشیم ، دنیا اینقدر بزرگ هست و خدا آینقدر مهربان که راحت به هرچیزی که لیاقتش رو از خودمون نشون بدیم خواهیم رسید !
من کل مقاله مجله موفقیت رو براتون میذارم :
یکی از خوانندگان پروپاقرص مجله نامه کوتاهی نوشته و در آن مشکل اساسی زندگی خود را مطرح کرده و از ما برای مشکل خود پاسخ و جواب خواسته است. راه سوم این شماره را به این نامه اختصاص میدهیم چون مطمئنیم خیلیها در زندگیشان با مشکلات اینچنینی روبهرو هستند و نمیدانند راه سومی هم برای رهایی از قید مشکلات وجود دارد.
اما متن نامه:
مدت 8 سال گذشته تمامی مجلههای موفقیت را خریده و خطبهخط آنها را مطالعه کردهام. راستش فکر میکنم تمامی رموز موفقیت را در ذهن خود انبار کردهام. با آنکه موقعیت خوبی در یکی از ارگانهای دولتی داشتم ولی شکستهای زیادی خوردهام مثل: طلاق و شکست مالی شدید. هرگاه تصمیم به کاری میگیرم کوچکترین مشکل و حتی تلفن یک طلبکار رشته افکارم را از هم میدرد خواهش میکنم کمکم کنید. "ع. ف"
خیلیها نمیدانند زندگی همین است که الان مقابل ماست! زندگی چیزی نیست که در کتابها و داستانها میخوانیم و یا در قصهها میشنویم و در فیلمها میبینیم! زندگی همین اتفاقی است که الان دوروبرمان رخ میدهد.
خیلیها نمیدانند ما به این دنیا نیامدهایم که استراحت کنیم و زحمت نکشیم. حتی اگر یک لحظه سربههوایی کنیم و از سوار شدن بهموقع به قطار زندگی غافل شویم، چه بسا مجبور شویم ایستگاههای متمادی بدویم و روزها و شبها در منزلگاههای سخت اقامت کنیم تا دوباره فرصت سوار شدن به قطار بعدی نصیبمان شود. اما اگر حواسمان جمع باشد و درست عمل کنیم همه چیز بر وفق مرادمان پیش خواهد رفت و اتفاقات بدی که حتما در زندگیمان رخ میدهد پشت سرمان اتفاق میافتند. یعنی جایی که ما از آنها عبور کردهایم و گذشتهایم.
نویسندهای مشهور و متمول در دانشگاه هاروارد برای دانشجویان سال آخر سخنرانی میکرد. برخلاف تصور او از موفقیتهایش نمیگفت و تمام تمرکزش روی موضوع «شکست» بود. نویسنده، قصه زن جوانی را میگفت که تمام رؤیاهای نوشتن را فدای چیزهای دیگر کرد و وقتی به خودش آمد از مردی که دوست داشت جدا شده بود، کارش را از دست داده بود و خانهای نداشت. اما در این وضعیت سخت، وقتی که فکر میکرد این موقعیت برای او آخر خط است متوجه شد یک دختر فوقالعاده دارد و یک ماشین تایپ قدیمی و یک ذهن خلاق پر از داستان! او کسی نبود جز «جی.کی. رولینگ». رولینگ در ادامه سخنرانیاش گفت: «شاید باور نکنید اما زندگی کردن بدون شکست خوردن امکان ندارد زیرا زمانی که شکست میخورید تازه خود را میشناسید؛ شناختی که تا قبل از آن از خودتان نداشتید، نقاط قوت و ضعف خود را در روابطتان نمیشناختید. شناخت خود یک هدیه بزرگ است؛ یک جایزه دردناک و ارزشمند. برای من به دست آوردن این شناخت ارزشمندتر از بیشترین درآمدی است که میتوانم داشته باشم یا تا به حال داشتهام.» ...
خیلی از مردم جهان به خاطر مشکلات اقتصادی، این روزها در حال لمس کردن شکستهای بزرگی در زندگی خود هستند که میخواهند آنها را از خودشان دور کنند. این شکستها میتواند به خاطر ضبط سند خانه، بیکار شدن، از دست دادن پسانداز سالهای دراز باشد و مرگ عزیزان که بهیکباره پیش میآید و... اما در این تلخی کشنده و زجرآور، درسی ارزشمند وجود دارد: «اگر تمام تلاشات را بکنی، ارزشمندترینها را به دست میآوری.» در ادامه با هم داستان واقعی زندگی برخی افرادی را میخوانیم که شکستهای بزرگی را پشتسر گذاشتهاند تا موفق شوند.
این داستانهای کوتاه به ما یادآوری میکنند که برای موفق شدن باید شکست بخوریم؛ مثل تمام این موفقهای شکستخورده
راه موفقیت از شکست میگذرد
امروز آنهایی که بالاتر از بقیه قرار گرفتهاند، به این جایگاه و موقعیت نرسیدهاند؛ مگر اینکه تجربههای موفق و متعددی را از سر گذراندهاند و اغلب آنها، مخصوصا آنهایی که در حافظه تاریخ جا خوش کردهاند، بعد از شکستهای متعدد و مواجهه با موانع گوناگون به این جایگاه دست یافتهاند...
موانعی که آنها را مجبور کرده تا سختتر از بقیه کار کنند و نشان دهند که در راهشان مصمم هستند. دفعه بعدی که در تحصیلات یا کارتان احساس شکست کردید، این افراد مشهور را به یاد بیاورید و به خودتان یادآور شوید که شکست فقط پلهای است به سمت موفقیت. داستانهای این افراد موفق در تجارت و کار (که امروز بیشترشان در دنیا شناختهشده هستند)، نشان میدهد که شروع موفقیت هرگز آرام و بدون سختی نیست.
رابطه با زندگی و نوع نگاه به آن هم، یکی از «رابطه»هاست، هم به تصحیح نیازمند است، هم به تکمیل، هم گاهی به تغییر و نوسازی !
زندگی، بنایی است که روی سرزمینِ « فکر » ساخته می شود !
نوع نگاه به زندگی هم، بسته به اندیشه و تفکرات و باورها و بینش های اوست. آیا باید زندگی کرد، آن هم از نوع برگزیده اش، یا «زندگی تحمیلی» را پذیرفت، بدون هیچ پیش شرطی از سوی خود؟!
از کدام نگاه ؟!
سخنی را از « برشت » خوانده ایم که گفته است: «آنکه می خندد، هنوز خبر هولناک را نشنیده است.» ولی، آیا این کلام حضرت علی(ع) زیباتر نیست که: از غفلت برگردید، از خواب برخیزید، برای جابه جایی آماده باشید و برای کوچ، ره توشه بردارید: «تُوبوا مِنَ الغفلةِ و تَنَبَّهوا مِن الرَّقْدَةِ وَ تأهَّبوا لِلنُّقلةِ وَ تزوّدوا لِلرِّحلة».(1)
تا با چه نگاهی به زندگی بنگریم و چه عینکی به چشم زده باشیم و از کدام افق، به پهنه حیات نگاه افکنیم.
چند وقت پیش تو اینترنت میگشتم که به یه پست خویی برخورد کردم ، گفتم شاید خوب باشه دوستای منم بخوننش ... ( که متن رو همینطور براتون گذاشتم ! " البته منبع ش رو هم طبق معمول گذاشتم !! )
به پرواز زنبور دقت کن !
در میان موجودات ، آنچه انسان را از دیگران متمایز ساخته و او را اشرف مخلوقات کرده ، داشتن قوه تفکر و درک کلیات است .
زندگی انسان در طول تاریخ هرگز از تفکر و اندیشه خالی نبوده است ؛ اما چیزی که مهم است و ابعاد موثر این تفکر را وسعت می بخشد ، پویایی اندیشه است . انسانی که پیوسته تفکر می کند و ذهن را از محبوس شدن در چارچوب ثابت و قواعد معین رها می کند و هر بار امور را به نحوی نو به هم مرتبط می سازد ، می تواند ایده یی جدید ارایه کند و در اینجا است که خلاقیت ظهور و بروز پیدا می کند .
خلاقیت ، همواره مفهومی اسرار آمیز ، وسیع و بسیار پیچیده بوده است ، بالاترین توانمندی تفکر و محصول نهایی ذهن و اندیشه انسان دانست اما صرف نظر از این باور قدیمی که خلاقیت را ناشی از نیروی اسطوره یی و ماورایی می پنداشتند در قلمرو علم روانشناسی و رفتارشناسی جدید نیز به دلیل ابهام و پیچیدگی ماهیت خلاقیت ، میان روانشناسی و پژوهشگران ذهن و روان در تعریف و تبیین آن اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد .
عناصر خلاقیت
خلاقیت ، دارای عناصر تشکیل دهنده یی است ، اولین عنصر ، قلمرو مهارت ها است کهر مربوط به استعداد آموزش و تجربه در یک زمینه خاص است و به عنوان مواد اولیه کار محسوب می شود زیرا ، برای اینکه در یک حوزه خاص ، خلاق شوند ، باید دارای مهارت لازم در آن زمینه باشند . عنصر دوم مهارت های خود را در راه جدیدی به کار اندازند . این ویژگی ها یا مهارت ها را میتوان با آموزش و تجربه گسترش داد .
عنصر سوم ، انگیزه است ، انگیزه میل به کار بخاطر همان کار است . اصولا انگیزه زمانی ایجاد می شود که شخص ، کار را جالب ، جذاب و رضایت آمیز ببیند و به انجام آن علاقه مند شود .
ادامه مطلب ...